او که آقای دل و سرور ماست او که به دل می دهد امید
او که در اشک های جهان سوزش او که در خنده های پنهانش
زیر لب با تو چنین می گوید:بنده ام ای گل رسیده ی من
بنگر از دور خوبی هایم را تا شود دلت آشیانه ی من
دلت را بسپار به من تا در ره خاموشی ها در بین همه ی سختی ها
بسپارم به باد های بلند ببرد گوشه ای نگه دارد
تا ز دستبرد دشمنان کثیف در امان نگه دارد
از:الهه